سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آرام - صدف دریا


درباره نویسنده
آرام - صدف دریا
آرام
از دیار گرما، شرجی و دریا اگر قصد شکستن دلم را داری سنگ بی انصافی است یک تلنگر کافی است.
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
آرشیو شده ها
آذر 90
دی 90
بهمن 90


لینک دوستان
زندگی بی ترانه...
هم نفس
.: شهر عشق :.
وب سایت روستای چشام (Chesham.ir)
رازهای موفقیت زندگی
یامهدی
ترانه ی زندگیم (Loyal)
محمد قدرتی
گروه اینترنتی جرقه داتکو
زندگی
بندر میوزیک
تنها عشق منی
*یاس شیشه ای*true love
مناجات با عشق
نوشته های بی رنگ
ME&YOU
گاهنامه زیست
دهاتی
مادر
ماه شعبان
طیفکان
صبای کنگان
فریاد بی جواب
دوست دار دانایی
دست نوشته های یک معلم جنوبی
علیــرضا - درخت دانش
بهــــــــــــزاد - اشک شبنم و راز گل سرخ!
حجت عبداللهی
کنگان نیوز-مجله اینترنتی ثلاث
کنگان اس ام اس
یا مهدی
بنک و گونا گون
کنگان در یک نگاه باز
آزادی قلم
خانه ی دوست اینجاست
خریدار قلب های شکسته
صدای مردم کنگان
طوفان کنگان
ورزش و زندگی
شاخه شکسته
عاشقانه - امیرجون
معماری
وبلاگ فارسی

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
آرام - صدف دریا


لوگوی دوستان

















وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :35796
بازدید امروز : 0
 RSS 

لحظه دیدار نزدیک است

من در اندیشه آنم،

با کدامین سخن آغاز کنم من سخنم

شیشه عشق بلورین در سینه

                سخت می کوبد بربدنم

روح من در خود نیست

رفته در عالم او

بدنم تاب ندارد

پایم از شوق به لرز آمده است

به همانند بیدی

                 که از آمدن باد به رقص آمده است

دستهایم به خود می پیچند

                             چون غنچه نیلوفر ناز

و زبانم می خواند

لحظه دیدار نزدیک است.

 


برگرفته از وبلاگ:

خانه ی دوست اینجاست

 



نویسنده : آرام » ساعت 5:53 عصر روز یکشنبه 90 بهمن 2


از ازدحام این همه آدم دلم گرفت
دلبسته ام نبودی و کم کم دلم گرفت

از روز اول خلقت به یک نگاه
دیوانه تو گشتم و از غم دلم گرفت
پروانه شدی پر و بالم به باد رفت
در حسرت نگاه تو بودم دلم گرفت

در حسرت نگاه تو در برزخ خودم
یک سیب هم نچیدم و ماندم دلم گرفت

من خودم مقصر این ماجرا نبودم
از این همه لجاجت تو دلم گرفت


نویسنده : آرام » ساعت 6:29 عصر روز سه شنبه 90 دی 13


 

 ای عشق همه بهانه از توست
 من خامشم این ترانه از توست
 آن بانگ بلند صبحگاهی
 وین زمزمه ی شبانه از توست
 من اندُه خویش را ندانم
 این گریه ی بی بهانه از توست
 ای آتش جان پاکبازان
 در خرمن من زبانه از توست
افسون شده ی تو را زبان نیست
 ور هست همه فسانه از توست
 کشتی مرا چه بیم دریا ؟
 توفان ز تو و کرانه از توست
 گر باده دهی و گرنه ، غم نیست
 مست از تو ، شرابخانه از توست
 می را چه اثر به پیش چشمت ؟
 کاین مستی شادمانه از توست
پیش تو چه توسنی کند عقل ؟
رام است که تازیانه از توست
 من می گذرم خموش و گمنام
 آوازه ی جاودانه از توست
 چون سایه مرا ز خاک برگیر
 کاینجا سر و آستانه از توست

عشق و ساحل دریا در جزیره

 



نویسنده : آرام » ساعت 6:5 عصر روز جمعه 90 آذر 25


<      1   2   3      >